در مکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درستهایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود. درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند. در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه ان دوره گرد خود خدا بود. درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و درهمان نماز ساده خویش تصویر خدا را در کمک به مردم جستجو کنم. شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست !!!